جملاتی با فعل hageln (hat)
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل hageln. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی hageln (hat) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل hageln در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
جدول افعال قوانین
- چگونه hageln را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه hageln را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه hageln را در امری صرف میکنید؟
- چگونه hageln را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه hageln را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه hageln را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه hageln را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل hageln (hat)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل hageln (hat)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل hageln (hat)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای hageln (hat) آلمانی
-
hageln (hat)
hail, volley
град, сыпаться градом
granizar, llover
grêler, grêle
dolu yağmak
cair granizo, granizar, granizo
grandinare, gragnolare
cădea grindină, bate grindina
jégeső, jégeső esik
grad, padać
πέφτει χαλάζι, χαλάζι
hagelen
krupobití
hagla
hagle
雹が降る
caure pedra, caure pedres de gel, pedregar
rakeet, sateen
hagle
hail
graditi
град
točiti točo
krúpy
padati kao grad
graditi
град, йде град
град
град
turun
mưa đá rơi xuống
ololar tushadi
ओले गिरना
冰雹落下
ลูกเห็บตก
우박이 내리다
dolu düşmək
სეტყვა მოდის
বরফ পড়া
bie breshëri
ओले पडते
ओला पर्छ
ఒళలు పడుతాయి
krusa krīt
ஆலங்கட்டி பெய்யு, ஆலங்கட்டி பொழியு
rahe langeb
կարկուտ տեղալ
dolu ket
הָגָל
تساقط البرد
باران تگرگ، تگرگ باریدن
اولے
hageln (hat) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای hageln (hat)- in Form von Hagel zu Boden fallen, schloßen
- in dichter Folge auf jemanden, etwas auftreffen, niederprasseln
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل