جملاتی با فعل glattschleifen

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل glattschleifen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی glattschleifen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل glattschleifen در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل glattschleifen

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل glattschleifen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل glattschleifen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های glattschleifen آلمانی


آلمانی glattschleifen
انگلیسی smooth, grind smooth
روسی шлифовать
اسپانیایی alisar, pulir
فرانسوی égrener, lisser, polir
ترکی zımparalamak
پرتغالی alisar, lixar
ایتالیایی levigare, lisciare
رومانی finisare, slefuire
مجاری csiszolás
لهستانی oszlifować, szlifować, wygładzać
یونانی γυάλισμα, λείανση
هلندی afschuren, gladschuren
چکی vyleštit, hladit
سوئدی slipa
دانمارکی slibe glat
ژاپنی 滑らかにする, 研磨する
کاتالان polir
فنلاندی hioa, hiominen
نروژی slip
باسکی leundu
صربی glatko šmirglanje
مقدونی изгладнување
اسلوونیایی gladiti
اسلواکی hladiť
بوسنیایی glatko obraditi
کرواتی izgladiti
اوکراینی гладити, шліфувати
بلغاری изглаждам
بلاروسی гладзіць
اندونزیایی mengampelas, menghaluskan
ویتنامی mài mịn, mài nhẵn
ازبکی shliflash, silliqlamoq
هندی घिसकर चिकना करना
چینی 打磨, 磨光
تایلندی ขัดให้เรียบ
کره‌ای 사포질하다, 연마하다
آذربایجانی cilalamaq, zımparalamaq
گرجی გაპრიალება, გაშლიფვა
بنگالی ঘষে মসৃণ করা
آلبانیایی lëmoj
مراتی घासून गुळगुळीत करणे
نپالی घिसेर चिल्लो पार्नु
تلگو రుద్ది నునుపుగా చేయు
لتونیایی noslīpēt
تامیلی அரைத்து மென்மையாக்கு
استونیایی lihvida
ارمنی հղկել
کردی polîş kirin, zîmpara kirin
عبریללטש
عربیتنعيم
فارسیصاف کردن
اردوہموار کرنا

glattschleifen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های glattschleifen

  • eine Oberfläche durch Schleifen glatt machen

glattschleifen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود