جملاتی با فعل knien (hat) 〈جمله پرسشی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل knien. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی knien (hat) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل knien در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Einige haben sich auf den Boden
gekniet
.
Some have knelt down on the ground.
-
Bei dem Spiel haben wieder einige Sportler
gekniet
.
In the game, some athletes have knelt again.
جدول افعال قوانین
- چگونه knien را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه knien را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه knien را در امری صرف میکنید؟
- چگونه knien را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه knien را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه knien را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه knien را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل knien (hat)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل knien (hat)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل knien (hat)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای knien (hat) آلمانی
-
knien (hat)
kneel, knee, kneeling
становиться, стать на колени, стоять на коленях, колени, коленопреклонение, становиться на колени
arrodillarse, estar arrodillado, ponerse de hinojos, ponerse de rodillas, postrarse ante, kneeling
s'agenouiller, prosterner
diz çökmek, diz çökme, dizler üzerinde oturma, dizler üzerinde oturmak
ajoelhar-se, estar ajoelhado, estar de joelhos, ajoelhar, kneeling
inginocchiarsi, essere inginocchiata, essere inginocchiato, stare in ginocchio, piegarsi
se închina, se ghemui, se pune în genunchi
térdel
klęczeć
γόνατα
knielen
klečet, pokleknout
knäböja, knä
knæle
ひざまずく, 膝をつく
agenollar-se, estar agenollat, estar de genolls, genuflexionar
polvistua
knel, knelende
hanketan
klečati
клеча, коленичење
klečati
kľačať
klečati
klečati
стати на коліна, коліном
коленичене
на каленях, падзенне на калені
ברך
ركوع، جلوس على الركبتين
زانو زدن
گھٹنے ٹیکنا
knien (hat) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای knien (hat)قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل