جملاتی با فعل einmahnen

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل einmahnen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی einmahnen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل einmahnen در دسترس هستند.

ترجمه‌ها

ترجمه‌های einmahnen آلمانی


آلمانی einmahnen
انگلیسی remind, urge, demand payment (of)
روسی востребовать, вспомнить о долге, напоминать
اسپانیایی reclamar, recordar, reivindicar, requerir
فرانسوی rappeler, réclamer
ترکی hatırlatmak
پرتغالی cobrar, lembrar, reclamar
ایتالیایی sollecitare, rammentare, richiamare, ricordare
رومانی aminti, solicita
مجاری emlékeztetni
لهستانی przypominać, przypominać o zobowiązaniu, upominać
یونانی υπενθύμιση
هلندی aanmanen, herinneren
چکی připomenout, upomínat
سوئدی begära, fordra, påminna, yrka på
دانمارکی påmindelse
ژاپنی 催促, 督促
کاتالان reclamar, recordar
فنلاندی muistuttaa velasta
نروژی purring
باسکی ohar egin
صربی podsetiti na dug, podsetiti na obavezu
مقدونی потсетување
اسلوونیایی opominjati
اسلواکی pripomenúť, pripomenúť záväzok, upomenúť, upozorniť na dlh
بوسنیایی opomenuti, podsjetiti na obavezu
کرواتی opomenuti, podsjetiti na obvezu
اوکراینی нагадувати, наголошувати
بلغاری напомняне, припомняне
بلاروسی нагадаць аб абавязацельстве, нагадаць аб доўгу
اندونزیایی mengingatkan
ویتنامی nhắc nhở
ازبکی eslatmoq
هندی याद दिलाना
چینی 提醒
تایلندی เตือน
کره‌ای 상기시키다
آذربایجانی xatırlatmaq
گرجی მახსენება
بنگالی স্মরণ করানো
آلبانیایی kujtoj
مراتی याद दिलवणे
نپالی याद दिलाउनु
تلگو గుర్తుచెప్పడం
لتونیایی atgādināt
تامیلی நினைவு கூறு
استونیایی meelde tuletama
ارمنی հիշեցնել
کردی bîrkirin
عبریלהזכיר، לתבוע
عربیتذكير بالالتزام، تذكير بالدين
فارسییادآوری بدهی
اردویاد دہانی

einmahnen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های einmahnen

  • an eine Verpflichtung oder Schuld erinnern, anmahnen, einfordern, eintreiben, fordern, mahnen

einmahnen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 116150