جملاتی با فعل einbalsamieren
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل einbalsamieren. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی einbalsamieren به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل einbalsamieren در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Der Körper von Tutanchamun wurde
einbalsamiert
.
The body of Tutankhamun was embalmed.
-
Auch in dieser Situation hatte er eine gute Figur gemacht, hatte die Wunde gereinigt,
einbalsamiert
und verbunden.
Even in this situation, he made a good impression, cleaned, embalmed, and bandaged the wound.
جدول افعال قوانین
- چگونه einbalsamieren را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه einbalsamieren را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه einbalsamieren را در امری صرف میکنید؟
- چگونه einbalsamieren را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه einbalsamieren را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه einbalsamieren را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه einbalsamieren را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل einbalsamieren
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل einbalsamieren
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل einbalsamieren
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای einbalsamieren آلمانی
-
einbalsamieren
embalm, imbalm
бальзамировать, забальзамировать
embalsamar
embaumer
mumyalaştırmak, tahnit etmek, mumyalama
embalsamar
imbalsamare
îmbalsamare
balszamozás
balsamować, zabalsamować
βαλσαμώνω, ταριχεύω, βαλσαμώ
balsemen, inbalsameren
balzamovat
balsamera
balsamere
防腐処理
embalsamar
balsamoida
balsamere
balsamatzea
balzamirati
балсамирање
balzamirati
balzamovať
balzamirati
balzamirati
бальзамувати
бальзамирене
бальзамаваць
חניטה
حنط، تحنيط
مومیایی کردن
مومیائی کرنا
einbalsamieren in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای einbalsamierenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل