جملاتی با فعل durchwachsen
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل durchwachsen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی durchwachsen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل durchwachsen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
Der Efeu
wuchs
schon zwischen den Brettern des Schuppensdurch
.
Ivy was already growing between the boards of the shed.
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه durchwachsen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه durchwachsen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه durchwachsen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه durchwachsen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه durchwachsen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه durchwachsen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه durchwachsen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل durchwachsen
-
Der Efeu
wuchs
schon zwischen den Brettern des Schuppensdurch
.
Ivy was already growing between the boards of the shed.
جدول افعال
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل durchwachsen
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل durchwachsen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای durchwachsen آلمانی
-
durchwachsen
grow through
пробиваться, расти сквозь
crecer a través de
croître à travers, pénétrer
içinden geçmek
crescer através
attraversare
crește prin ceva
át nőni
przebić się, przełamać
διαπερνώ
doorgroeien
procházet
genomväxa
vokse igennem
成長する
creixer a través
kasvaa läpi, läpäistä
vokse gjennom
hazi
prolaziti, proći
прераснување
prerasti
prerásť
prolaziti
prolaziti
проростати
израствам, пробивам
прасвяткаць
tumbuh menembus
mọc xuyên qua
orasidan o‘smoq
आर-पार उगना
穿过生长
งอกทะลุ
관통하여 자라다, 뚫고 자라다
içindən böyümək
გავლით იზრდება
ভেদ করে গজানো
rritet përmes
आरपार उगवणे, भेदून उगवणे
भेर्दै उग्नु
చీల్చుకుని పెరగడం
augt cauri
துளைத்து வளர
läbi kasvama
միջով աճել
bi têkçûnê ve mezin bûn
לגדול דרך
ينمو من خلال
رشد کردن
نکلنا، پھلنا
durchwachsen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای durchwachsen- [Pflanzen] durch etwas hindurch wachsen
- etwas mittels natürlichen Wachstums durchdringen, von Fett durchzogen
- medioker, nicht so prickelnd, durchschnittlich, passabel, mittelmäßig, geht so
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل