جملاتی با فعل durchbeben
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل durchbeben. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی durchbeben به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل durchbeben در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه durchbeben را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه durchbeben را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه durchbeben را در امری صرف میکنید؟
- چگونه durchbeben را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه durchbeben را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه durchbeben را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه durchbeben را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل durchbeben
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل durchbeben
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل durchbeben
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای durchbeben آلمانی
-
durchbeben
quake, tremble
потрясать, сотрясать, трясти
temblar, vibrar
secouer, trembler
sarsmak, titremek
abalo, tremor
tremare, vibrare
zgudui, tremura
remeg, rezeg
drżenie, wstrząs
σεισμός, τρόμος
beven, trillen
otřást, třást
beba, skaka
bebe, ryste
揺れる, 震える
sacsejar, tremolar
täristä, vavistaa
riste, skjelve
dardara
protresti, zadrhtati
трепере, треперење
pretresati, zatreti
otrasenie, trasenie
protresti, zatresti
potresti, zatresti
тремтіти, трястися
треперене, трептене
дрыжыць, трусці
menggetarkan, mengguncang
làm run rẩy, làm rung chuyển
silkitmoq, titratmoq
कंपा देना, कंपित करना
震动, 震撼
ทำให้สั่น, สั่นสะเทือน
뒤흔들다, 전율시키다
sarsıtmaq, titretmək
აკანკალება, შეარყევა
কম্পিত করা, কাঁপানো
dridh, trondit
कंपवणे, थरथरवणे
कम्पित गर्नु, काँपाउनु
కంపింపజేయు, వణికించు
satricināt, trīcināt
அதிர்த்தல், நடுக்கச்செய்
läbi raputama, läbi väristama
դողացնել, ցնցել
larzandin, titirandin
רעידה
اهتزاز، رجة
تکان، لرزش
زلزلہ، لرزش
durchbeben in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای durchbeben- mit einem Beben, Zittern erfüllen
- bebend durchdringen
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل