جملاتی با فعل sich balgen
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل balgen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی sich balgen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل balgen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه balgen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه balgen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه balgen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه balgen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه balgen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه balgen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه balgen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل sich balgen
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل sich balgen
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل sich balgen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای sich balgen آلمانی
-
sich balgen
scrap, scramble for, scrap (over), scuffle, scuffle (for), tussle, tussle for, tussle with
бороться, возиться, драться, подраться, кататься
pelearse, reñir, jugar, pelear, revolcarse
se battre, se chamailler, se bagarrer, lutter, rouler
itişmek, dolaşmak, güreşmek, kavga etmek
brigar, lutar, rolar, tolar
accapigliarsi, azzuffarsi, giocare, rotolarsi
se juca, se zbengui
birkózni, törekedni, verekedni
szamotać, szamotać się, szarpać się, walczyć, bawienie się, turlanie
παλεύω, καταστροφή, παίζω
stoeien, knokken, ravotten, vechten, rollen
prát se, poprat se, tahat se, válet se
bråka på skoj, gruffas, brottas, rulla
slås, rulle, tumle
じゃれ合う, 戯れる
barallar-se, jugar
leikkiä, tappelua
kjempe, rulle, tulle
borroka, jolastu
grubiti, valjati se
борба, игра
grizenje, tuljenje
hádzať sa, pobehovať
grubiti, valjati se
grubiti, valjati se
боротися, гратися, крутитися
боричкане, игра
барацьба, гульнявыя бойкі
להתאבק، להתגלגל، לשחק
تصارع، تدحرج، تلاعب
بازی کردن، غلتیدن
لڑنا، کھیلنا، گھومنا
sich balgen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای sich balgenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل