جملاتی با فعل anschwemmen

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل anschwemmen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی anschwemmen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل anschwemmen در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل anschwemmen

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل anschwemmen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل anschwemmen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های anschwemmen آلمانی


آلمانی anschwemmen
انگلیسی wash ashore, drift ashore, wash up
روسی выносить, намывать, намыть, нанести течением, наносить течением, относить, прибивать волнами, прибить волнами
اسپانیایی acarrear, arrastrar, arrojar
فرانسوی apporter, alluvionner, charrier, déposer
ترکی karaya çıkarmak, sürüklemek
پرتغالی arrastar, arrojar, levar à beira, trazer para a margem
ایتالیایی portare a riva, depositare a riva, gettare a riva, trasportare
رومانی aduce la mal
مجاری parthoz mos, parttal sodródik
لهستانی nanosić
یونانی ξεβράζω, παρασύρω
هلندی aanspoelen, aanstranden, aanvoeren, afzetten, doen aanslibben
چکی naplavení, naplavovat, naplavovatavit, připlavovat, připlavovatavit
سوئدی skölja upp
دانمارکی aflejre, afsætte, drive ind, skyde op, skylle op
ژاپنی 押し寄せる, 運ぶ
کاتالان arrossegar, portar a la riba
فنلاندی kuljettaa rantaan
نروژی drive inn, skylle på land, skyve inn
باسکی hondartzan ekarri, hondartzaratu
صربی naneti, naneti na obalu
مقدونی изнесување
اسلوونیایی nanesti, pripeljati
اسلواکی naniesť, naplaviť
بوسنیایی donijeti, nanijeti
کرواتی donijeti, nanijeti
اوکراینی викидати, виносити
بلغاری изнасям, изнасяне
بلاروسی выносіць, зносіць
اندونزیایی menghanyutkan ke pantai, menghempaskan ke pantai
ویتنامی dạt vào bờ, xô dạt vào bờ
ازبکی sohilga oqizib kelmoq
هندی किनारे पर बहाकर लाना, किनारे लगा देना
چینی 冲上岸, 冲到岸上
تایلندی ซัดขึ้นฝั่ง, ซัดเข้าฝั่ง
کره‌ای 해안으로 떠밀다, 해안으로 밀어내다
آذربایجانی sahilə atmaq, sahilə çıxarmaq
گرجی ნაპირზე გამორიყვა
بنگالی তীরে ভাসিয়ে আনা, তীরে ভাসিয়ে দেওয়া
آلبانیایی hedh në breg, nxjerr në breg
مراتی किनाऱ्यावर वाहून आणणे
نپالی किनारमा बगाएर ल्याउनु
تلگو తీరానికి కొట్టివేయడం
لتونیایی izskalot krastā
تامیلی கரைக்கு அடித்து வருதல்
استونیایی randa uhuma
ارمنی ափ հանել, ափ նետել
کردی li sahilê xistin
عبریלהביא לחוף، לשטוף
عربیجرف، جرف إلى الشاطئ
فارسیتخلیه
اردوساحل پر لانا، کنارے پر لانا

anschwemmen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های anschwemmen

  • durch die Bewegung des Wasser ans Ufer, ans Land treiben, schlämmen

anschwemmen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 929088

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: anschwemmen

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 929088