جملاتی با فعل abwinken
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل abwinken. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی abwinken به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل abwinken در دسترس هستند.
زمان حال
-
Wer
abwinkt
, verabschiedet sich nur von sich selbst.
Whoever waves is only saying goodbye to themselves.
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Als ich ihr vorschlug, einen Kaffee mit mir zu trinken, hat sie dankend
abgewinkt
.
When I suggested she have a coffee with me, she politely declined.
جدول افعال قوانین
- چگونه abwinken را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه abwinken را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه abwinken را در امری صرف میکنید؟
- چگونه abwinken را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه abwinken را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه abwinken را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه abwinken را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل abwinken
-
Wer
abwinkt
, verabschiedet sich nur von sich selbst.
Whoever waves is only saying goodbye to themselves.
جدول افعال
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل abwinken
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل abwinken
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای abwinken آلمانی
-
abwinken
put off, signal one's refusal, wave aside, dismiss, reject, wave off
отмахнуться, махать рукой, махнуть рукой, останавливать, остановить, отмахиваться, покачать головой, отказаться
desestimar, rechazar
arrêter, rejetter, écarter
elini sallamak, pist dışına çağırmak, baş hareketiyle reddetmek, el hareketiyle reddetmek
rejeitar, desprezar
rifiutare, scacciare
respinge, refuza
elutasít
machać na ręką, machać ręką, machnąć ręką, gestem odrzucać, odrzucać
γνέφω αποδοκιμαστικά, απαξίωση, απόρριψη
afvlaggen, afwijzen, wegwuiven
mávat, odmítnout
avböja, slå ifrån sig, avvisa, vinka bort
vinke af, afvise
手で振る, 拒否する
desestimar, rebutjar
käden viittaaminen, pään nyökkäys
avvise, vinke bort
baztertu, ukatu
odbacivanje, odmahivanje
одбивање со рака, отбивање
odkloniti, zavrniti
mávnúť rukou, odmietnuť
odbacivanje, odmahivanje
odbiti, odmahnuti
відмахнутися, відмовити
махам, отказвам
адмаўляць, адхіляць
למנוע، לסמן ביד
إشارة، رفض
دست تکان دادن، رد کردن
انکار کرنا، ہاتھ سے اشارہ کرنا
abwinken in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای abwinkenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل