جملاتی با فعل abfackeln
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل abfackeln. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی abfackeln به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل abfackeln در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
Ich würde das Haus lieber
abfackeln
, bevor ich es Tom in die Hände fallen ließe.
I would rather burn the house down than let it fall into Tom's hands.
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه abfackeln را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه abfackeln را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه abfackeln را در امری صرف میکنید؟
- چگونه abfackeln را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه abfackeln را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه abfackeln را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه abfackeln را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل abfackeln
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل abfackeln
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل abfackeln
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای abfackeln آلمانی
-
abfackeln
flare, burn down, torch, bleed off, burn off, flare off, incinerate
жечь в факелах, сжечь в факелах, сжигать в факелах, разрушать огнем, сжигание, сжигать
quemar, incendiar, quemar gases
brûler, incendier, brûler complètement
yakmak, ateşte yok etmek
incendiar, queimar, queimar completamente, queimar gases
bruciare, bruciare per combustione, passare alla fiamma, sfiammare, bruciare completamente, bruciare gas, incendiare
ardere, incinera
elégetni, leégett
spalać, spalić, podpalać, puszczać z dymem, puścić z dymem, spalać zbędne gazy, spalić zbędne gazy
καίω, καταστρέφω με φωτιά, καύση αερίων
affakkelen, afbranden, verbranden
spálit, spalovat, zničit ohněm
bränna, fackla
afbrænde, brænde ned
焼き尽くす, 燃やし尽くす, 燃焼
cremar completament, cremar gasos
polttaa, kaasu, tuhoaminen
brenne avfallsgass, brenne ned, ødelegge med ild
gasak erre, sutan suntsitu
spaliti, spaljivanje
изгорува, изгорување на гасови
sežigati, zažgati
spáliť
spaliti, spaljivanje, uništiti vatrom
spaliti, spaljivanje plinova, uništiti vatrom
знищити вогнем, спалювати гази
изгарям, изгаряне на газ, опустошавам
знішчыць агнём, спальваць газ
לשרוף، שריפת גזים
حرق، تدمير بالنار، حرق الغاز
سوزاندن، سوزاندن گازهای غیرقابل استفاده
جلانا، آگ سے تباہ کرنا
abfackeln in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای abfackelnقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل